برادر شهیدم
درد ودل کردن باتو بسی لیاقت میخواهد که من ندارم چه بسا که در همه این مدت تو را خوب نشناختم و هر روز و هرروز که می گذرد و من با روحیات وخلقیات تو آشنا میشوم شرمنده می شوم که چرا اینگونه به تو جسارت کردم و نشناخته تو را صدا زدم تو گفته بودی عاشق شهادت هستی و من نمی فهمیدم عاشق شدن یعنی چه برای اینکه وفاداریت را به عشق نشان دهی ترکش ها را با دستانت در می آوردی و راهی جبهه می شدی وقتی پایت مجروح شد و گفتند دیگر نرو می خواهی پایت را از دست بدی؟ در جواب چه زیبا گفتی که مرا از پا دادن نترسانید ما آمده ایم تا سر بدهیم و چقدر زیبا راه سید و سالار شهیدان را رفتی و چه شاگرد خوبی برای مکتب حسین (علیه السلام) بودی همان زمان که گفتی قمقمه ها را پر نکنید چون می خواهیم به دیدار کسی برویم که تشنه لب شهید شده. هر چه از تو بگویم کم گفته ام تو همان ستاره ای هستی که در بدر درخشید و چه خوش درخشید و خود را با آمال و آرزوهای دنیایی خراب نکرد تو موقعیت پیشرفت داشتی تاالان بتوانی اسم و رسمی پیدا کنی ولی چه خوب دنیارا فروختی و بهشت را خریدی! خوشابه حالت خوش به حال هم سنگرانت همان مجاهدین فی سبیل الله که راه را برای ما جوانان امروزی هموار کردند و موجب افتخار وسربلندی ما هستند. برادر عزیزم گویی در ان مدتی که جسمت روی این خاک افتاده و روحت به آسمان پر گشوده زمانی ناچیز بوده یا اصلا نبوده زیرا من و خواهران وبرادرانم آن مدت زمان را حس نمیکنیم و دل خود را اسیر سیرت ها وخلقیات شما کرده ایم و با یادآوری خاطراتتان به شور و شعف میرسیم می خواهم آنجا شافع من و دوستانم شوی انشاالله.
خواهرت م.ح